سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 26043
تعداد بازدید امروز: 12
تعداد بازدید دیروز: 9
  • درباره وبلاگ


  • خلاصه درس شواهد 4 - صهبای شهود
    سید محمد حسن مخبر
    این وبلاگ منعکس کننده دروس حضرت استاد حجة الاسلام و المسلمین حاج مرتضی(سعید) جوادی آملی (حفظه الله) فرزند برومند و فاضل مفسر کبیر قرآن، حکیم متأله حضرت آیة الله جوادی آملی( ادام الله ظله العالی ) است که در حوزه علمیه قم افاده می گردد.
  • لوگوی من


  • مشاهده اوقات شرعی


  • اشتراک در وبلاگ


  •  
    خلاصه درس شواهد 4 - صهبای شهود
    بر مردمان روزگارى آید که جز سخن چین را ارج ننهند ، و جز بدکار را خوش طبع نخوانند ، و جز با انصاف را ناتوان ندانند . در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند ، و بر پیوند با خویشاوند منّت گذارند ، و عبادت را وسیلت بزرگى فروختن بر مردم انگارند . در چنین هنگام کار حکمرانى با مشورت زنان بود ، و امیر بودن از آن کودکان و تدبیر با خواجگان . [نهج البلاغه]
  • خلاصه درس شواهد 4 نویسنده: سید محمد حسن مخبر شنبه 86/2/8 ساعت 1:16 ص
  • بحث و تحصیل:

    þ  اشکال: مرحوم شیخ الرئیس در شفا گفته اند: " کثیر از جهت کثرتش موجود است و هیچ کثیری از جهت کثرتش واحد نیست در نتیجه هر موجودی واحد نیست . در این صورت وحدت با وجود مغایر است نه مساوق با آن.البته از آنجا که هر کثیری در عین کثرت از نوعی وحدت نیز برخوردار است که همه را بر آن جهت وحدت جمع می کند (همانند وحدتی که در یک واحد ده تایی از اعداد عارض می شود) بر این کثیر نیز وحدت و خصوصیتی عارض میشود اما نه به این شکل که کثرت عارض بر همان چیزی شود که وحدت عارض بر آن می شود چرا که مستلزم اجتماع متقابلین در موضوع واحد است."

    þ  پاسخ جناب صدرا (ره): اگر منظور از ( کثیر به ما هو کثیر ) همان معناست که در مباحث ماهیت مورد نظر است و وصف ماهیت به شمار می آید تا بواسطه آن میان مقومات ماهیت و غیر آن امتیاز داده شود می گویم بنا بر این صغرای قیاس باطل است چرا که کثیر به این معنی نه موجود است نه معدوم بلکه فقط مفهوم کثرت می دهد و از عنوان موجود بودن یا معدوم بودن خالی است چرا که ماهیت است و ماهیت من حیث هی لیست الاّ هی ،و اگر مقصود از این لفظ در صغرای قیاس، شیء کثیر من حیث هو کثیر است که موجود و خارجی است فرموده شیخ صحیح خواهد بود.

    þ   آنگاه کبرای قیاس ممنوع خواهد بود چرا که کثیر خارجی جهت وحدتی نیز دارد ( گر چه این وحدت ، وحدت در برابر کثرت نیست چرا که چنین وحدتی در هیچ موردی با کثرت قابل جمع نیست ) .

    þ  نمی گویم وحدت ، عارض بر کثرت شده تا کثرت عارض بر موضوع و وحدت عارض بر کثرت باشد تا در نتیجه موضوع کثرت و وحدت متغایر باشد مانند ده که عارض بر جسمی شده و آنگاه وحدت ( یک ده تایی ) عارض بر آن می شود.

    þ  مسئله را این گونه طرح می کنیم که بر مبنای مساوقت وحدت و وجود، وحدت همانند وجود دارای اقسامی است و هر وحدت خاصی در برابر کثرت خاصی قرار می گیرد.آنچه در برابر کثرت مطلقه است وحدت مطلقه است همانگونه که در برابر وجود ذهنی و خارجی عدمی خاص وجود دارد و عدم مطلق در برابر وجود مطلق است. بنا بر این هر موجودی نحوه وحدتی دارد که کثرت مقابل این نحو وحدت با آن موجود نخواهد بود.

    þ  موضوع کثرت، وجودی غیر از وجود آحاد ندارد مگر به اعتبار عقل آنگاه که بخواهد آنها را در جهت وحدتی جمع کند (مانند گروه ده نفری انسانها) همانطور که عقل می تواند آنها را موجود لحاظ کند همانطور هم می تواند آنان را در جهتی واحد لحاظ کند .

    حکمة عرشیة:

    þ  وحدت چون اعراض که تابع و لاحق بر شیء اند نیست نیز وحدت جواهر مانند وجود جواهر بوده خارجاً زائد بر ذات جواهر نیست بلکه زیادتی و عروض وحدت بر اشیاء، تنها ذهنی و در مقام تصور است .

    þ    احقّ به تحقیق آن است که وحدت مانند وجود از مقومات وجود خارجی و مقدم بر اوست .

    þ  ماهیت اگر بالذات و من حیث هی هی در نظر گرفته شود خالی از وحدت نخواهد بود اما عقل می تواند نخست آن را از همه اقسام وحدت تجرید کند آن گاه به لزوم وحدت برای ماهیت و عروض آن بر ماهیت حکم کند.

    þ    شدت شباهت حال وحدت و وجود از این بیان روشن شد.

    þ  کلام نهایی آن است که وحدت و وجود هر دو در واقع و حقیقت یکی و متحدند اما در مقام مفهوم و تصور مختلف و متغایر هستند.


  • نظرات دیگران ( )
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ